گم شدگان برای همیشه

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
هيچ‌كس ‏بى‌دليل شروع به نِوشتن نمى‌كند. ‏كسی مى‌نويسد كه دَردى دارد. كسی مى‌نويسد ‏كه روزها ديگر برايَش عادى نيست. ‏كسی مى‌نويسد ‏كه دارد از يک شكست، برمی‌گردد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
راستش را بخواهی،
هیچ‌کس هرگز به هیچ‌کجا نرسیده است،
وقتی که این همه در مبدأ جا می‌مانیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در خواب مرا به زنجیر می‌گیرند حرف‌هایم،
حرف‌هایی که هرگز آن‌ها را به زبان نیاوردم.

میسا دورقی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انسان در غم‌هایش و مزاجِ بَدْ‌‌اَش، تمایل به گریه کردنش، احساس افسردگی‌اش، ترسش، نگرانی‌اش، تمایلش در محو شدن، و سکوتش، و کلامش، و قلبش، قلبش، قلبش .. چکار میکند؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در را پشت سرم بستم، در حالی که بغضم از گلو رسیده بود به پشت چشم‌هایم. یک نفس عمیق کشیدم، و همان جا نقطه‌ی اولِ دل‌تنگی بود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حس می‌کردم که نه زنده‌ی زنده هستم و نه مرده‌ی مرده. فقط یک مرده‌ی متحرک بودم که نه رابطه با دنیای زنده‌ها داشتم و نه از فراموشی و آسایش مرگ استفاده می‌کردم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
فاصله‌ها هرگز
مانعی برای دوست داشتن
برای عشق نیستند.
درست؛ اما
اگر من اینجا گریه کنم
آیا در دوردست‌ها
گونه‌های تو خیس خواهند شد؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سخت است، فراموش کردن
کسی که با او همه چیز و همه کس را
فراموش میکردم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
می‌گفت خاطره‌های بد و تلخ
تو روند تکامل‌ِ آدم‌ها کم‌کم تو حافظه‌مون
پررنگ‌تر شدن و سخت‌تر فراموش می‌شن .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امان از شَب‌هايى
كه پشت پَرده‌هايش
سكانسى از خاطراتِ توست."
[میسا دورقی]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین