پشت پنجره تنهایی هایم را تماشا می کنم
روزهایی که بی تفاوت گذشتم
از کنار خاطراتت
حس نوشتن ندارم
فقط خواستم بگم
تنهایی هایت را مرور کن
شاید قلبی را جا گذاشته باشی
آدمها فقط آدمند؛
نه بیشتر و نه کمتر…
اگر کمتر از آن چیزی که هستند
نگاهشان کنی؛
آنهارا شکسته ای.
واگر بیشتر از آن حسابشان کنی؛
تورا میشکنند…
بین این آدمها
ففط باید عاقلانه زندگی کرد؛
نه عاشقانه
در پشت چارچرخه فرسوده اي
كسي خطي نوشته بود:
"من گشته ام نبود
تو ديگر نگرد
نيست!"
گر خسته اي بمان و اگر خواستي بدان:
ما را تمام لذت هستي به جستجوست
پويندگي تمامي معناي زندگي ست
هرگز
"نگرد! نيست"
سزاوار مرد نيست