شعر اشعار منور

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

از تو بعید نیست جهان عاشقت شود
شیطان رانده، سجده کنان عاشقت شود

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

همراهت می آيم تا آخر راه
و هيچ نميپرسم هرگز؛
با تو اول کجاست،
با تو آخر کجاست ...!

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

مرا خسته کردی و خود خسته #رفتی!
سفر کرده! با خانه‌ی من چه کردی؟!

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

مادرم گفت
چشمهای تو چرا بارانیست؟!
مرد هرگز نشود چشمش خیس
دل من پاسخ داد
مردها هم دلشان می گیرد!
مردها هم دلشان....!

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

هر چه پیش آید
خوش آید
ما که خندان می رویم.

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

چقدر قرصِ مُسکّن؟ چقدر مهرِ سکوت؟

رسیده درد به عمق، به عمقِ عمقِ عصب!

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

مرا از یاد برد آخر، ولی من
بجز او، عالمی را بردم از یاد...!

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

رفته ای از برِ ما
چشم به راهیم بیا...!

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

هوای خواب ندارد
دلی که کرده هوایت....!

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

ماییم که از باده بی جام خوشیم...