شعر اشعار منور
- نویسنده موضوع مَـهـوا
- تاریخ شروع
-
- برچسبها
- از ورای شعر اشعار انجمن کافه نويسندگان
چه می‌شد این شب خسته به سمت ل*ب برود؟!
کسی که آخر خطّم! عقب عقب برود
از انتهای زمستان، بهار برگردد
که با فشارِ دکمه، نوار برگردد...
کسی که آخر خطّم! عقب عقب برود
از انتهای زمستان، بهار برگردد
که با فشارِ دکمه، نوار برگردد...
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سیگار های بهمنش را دوست دارم
بوی بد پیراهنش را دوست دارم
گفتند دیوانه! شنیدی زن گرفته؟
دیوانه ام ، حتی زنش را دوست دارم!
بوی بد پیراهنش را دوست دارم
گفتند دیوانه! شنیدی زن گرفته؟
دیوانه ام ، حتی زنش را دوست دارم!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عطر خوش پیراهنش را دوست دارم
گل های روی دامنش را دوست دارم
گفتند دیوانه ندیدی شوهرش را!
دیوانه هستم شوهرش را دوست دارم
گل های روی دامنش را دوست دارم
گفتند دیوانه ندیدی شوهرش را!
دیوانه هستم شوهرش را دوست دارم
آخرین ویرایش توسط مدیر:
این عاشقان پیوسته غم را دوست دارند
بی سهم می مانند و کم را دوست دارند
قانون و حرمت را نمیفهمند انگار
زنها و شوهر های هم را دوست دارند
بی سهم می مانند و کم را دوست دارند
قانون و حرمت را نمیفهمند انگار
زنها و شوهر های هم را دوست دارند
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو مَبین که خاکم از خستگی و شکستگی ها
تو بخواه تا به سویت ز هوا سبک تر آیم..
تو بخواه تا به سویت ز هوا سبک تر آیم..
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده
(کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.