دلنوشته [ مهدیه لطیفی ]

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Diako
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
آهای رهگذر بی خبر از همه جا
این خیابان برای تو نیست
برای من هم نیست
حاشیه نرو
صاف
به سمت دوربین من بیا
و تمام راه را
به کفش هایی فکر کن
که همین راه را
چقدر با هم می آمدند
و چقدر
به هم می آمدند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: .Ania.
اینـجا دیـگـر کـجـاسـت ؟

مـن کـه بـیـدارمــــــ !

بـه خـدا مـن خـواب نـمـی بیـنـمــــــ

تـب هـم نـدارمــــــ

یکــ نـفـر بـی لـبـخـند

یکــ نـفر کـه آخـریـن نـفـر اسـت

تـنـد و تـنـد آخـریـن مـانـده هـای زمـیـن را جـمــــع مـی کـند و مـی رود

یـعـنی مـرا نـدیـد ؟

دنـیــا کـه تـوی قـصـه هـای قـرآنِ مـادربـزرگ ایـنجـوری تـمـام نـمـی شـد !

چـرا زمـیـن را مـی بـرنـد !؟

پـس مـن کجـا بـنـویـسمــــــ ؟

کجـا بـخـوابـمــــــ ؟

نـکـند دنـیــا تـمـام شـود و مـن نـمـرده بـاشـمــــــ !

یـعـنی مـن

روی نـقـطـه ی کــورِ دیـدِ خــدا بـودم عـمـری !؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عشق آفریده ی خدا نیست

عشق آفریده ی تنهایی من و تو ست

که هزار سالِ آزگار است

خیال می کنیم کسی در راه است!

عشق مخدر است

که خوابم ببرد

که نبینم دنیا را

درد و

جنگ و

تنهایی و

ترس و مرگ

برداشته است

عشق مخدر است

عشق آفریده ی شاعران معتاد زمین است

که از همه تنها ترند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
باورم نمی شود
حافظ شاعربوده باشد
یا گوته
وقتی تو را ندیده اند!
برای شاعر شدن
باید
"تو"
باشی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: .Ania.
نگاه کن!
اینجا درست همان جایی ست
که بخار نفس های گرم تو در سرما
قابل تشخیص از مه نیست
و همه چیز
مثل لبه های نقاشی های پساپست مدرن
کش آمده توی هم!

نگاه کن!
اینجا درست همان جایی ست
که پروانه چمباتمه زده
پشت آجر شکسته ای،
کنج خرابه ای
و رعد و برق می زند،
نزدیک زمین
و تقدس باران
به وحشت آمیخته!

اینجا
ترس من از نبودن ابدی ات
دنیا را به آخر رسانده!
و تو
چه می دانی چه حالی دارد
ایستادن روی لبه ی آخر دنیا!؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دریا را از خدا قرض می گیرم
سیگارش را هم
و خدا می نشیند پشت پیانویش
"سونات مهتاب" می زند
بیا حرف نزنیم
برای ادامه ی زندگی چیز زیادی لازم نیست
همین که نو باشی
سونات مهتاب باشد
بهشت و زندگی یکی می شوند
راستی...!
چه می چسبد این سیگاری که از لای ل*ب های خدا برداشته ام!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خـنـده هـای تـو تـنــها چـیـزی سـت

کـهـ خــدا

بـا دسـت هـایـش خـلـق کـرد !

زمـیـن و کـهـکـشـان و کـوه هـا

دایـنـاسـورهـا و دریـاهـا و

تـمــام مـردم

خــــود بـهـ خــــود پـیـدا شـدنـد !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: .Ania.
فرشته ای که روی شانه ام نیست

تازه

کاش فقط همین بود

همیشه هم شعری هست که

از راه به درم کند!

چه اشکالی دارد اگر

بهشت را به جهنمیان بدهند

تو را

به من!؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من و تو
تخته نردِ بی برنده
من و تو
خبرهای بدِ ماسیده به فنجان
من و تو
ساعتِ از کار افتاده
من و تو
حرف های نگفته
که نگفته بگذاریمشان خیلی بهتر است!
من و تو
دلتنگی

دلتنگی
بیماری ریشه کن شده ی قرن ماست
ما باید به هم مجال ابتلا بدهیم
من و تو

هیس...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خـنـده هـای تـو

خــدا را بـنـده نـیـسـتند

هـر بـار مـی خـنـدی

پــاره مـی شـود

بـنـد دلـم


خـنـده هـای تـو

رحــم و مــُـروَت سـرشـان نـمـی شـود


بـیــچـاره دلـــــــــم !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 1)
عقب
بالا پایین