دلنوشته [ مهدیه لطیفی ]

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Diako
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
تو پیش از به دنیـــا آمدن مُرده ای مرد
اینجـــــا
هیچ زنی پناه گاه نیست
و هیچ مردی تکیـــه گاه
و تو می دانستی شاید این ها را
که پیش از به دنیا آمدن مُردی!

تو قـــرار بود مرا از این آتش ِ بی آتش بـــس
که زندگی می خوانیم اش
به بال و پر ات بگیــــــری
که بی رحمانـــه
نطفه ات انگار بسته نشد
بر هیـــچ رحمی ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اینجا سیاره ی سوم است
نه کمپانی والت دیزنی
ما باید دل به همین گیلاس های انگور و
سیب و
شهوت ببندیم
زیبای خفته شدن دیوانگی ست
و اگر نه
شاهـــــــزاده ای که در راه نباشد
اژدها هم که پیر تر شود و بمیرد
ما بین در و دیوار ِ تا ابد بلندِ این قلعه
چقدر باید گریـــــه کنیم !؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رنگـــ هـا بـی کـم و کـاستـــ اند
کـلمـاتــــ کـم مـی آورنـد
کـاش می شـد
مثـل نقــاش هـای دیــوانه
سطلـی کـلمه بـر شـعر بپـاشانـم بـی فـکر
...
راستـی می دانستـی
احسـاسـم اگـر بـی پـرده خـودش باشـد
هیـچ کـس نـمی شنـاسد ام دیگـر!؟
نـه مــادرم
نـه خـدا
و نـه تـو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خشکیدن شعــــــر
مثل خشکیدن شیر
تلـــــخ است
برای کسی که هنــــوز برایــش زود است
با دندانِ آدم بـــــزرگ ها
بخـورد
ننویسد
بــــرود
نیــایــد
زنــــــدگی کنـــــــــد !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هــنــرمنــدان

دانشــمنــدان

ســیاستــمـداران

فـلـاسـفـه

...

جهــان را دیــوانه هــا پیــش مــی برند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مـوسیـقی

قـدرت آفـرینش دارد

قـدرت رویـاندن جـوانه ها را

سلـول های مـا حـرف می زننـد

به زبـان مـا نـه

با مـا نـه

با نت هـا و سکـوت ها

و بیچـاره هـا لال می ماننـد تمـام عمـر

اگـر به موسیـقی

زبـان باز نـکرده باشنـد هـرگز
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاسه ی چشمم
جایی درست به قدر حجم تو را خالی دارد
راستی چاقی؟
لاغری؟
چهارشانه؟
یا...؟
تا تار عنکبوت نبسته بر این خالی
در چهارچوب در پیدا شو
من از عنکبوت ها و جمجمه های شکسته
من از انعکاس چکه چکه های آب از سقف
بر دالان های خالی
می ترسم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زمستان و تابستان نداشت

سر تمام قرارهایمان

باران می گرفت

و دست هایت را محرم می کرد این حیرت

حالا ولی

دیدارها

وقت کُشی هایی ست

خشک و خالی

و نَمی هم اگر بزند

به اخبار وضع آب و هوا مربوط است

نه جانم

هیچ گلدان کوچکی دیگر

خوشبختیِ بزرگش را

مدیون قرارهای ما نیست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ما دیــر به دنیـا آمده ایم

که زود به زود خستــــه می شویم

قدیــــم ها دنیا روی دور تنــد نبود

قدیــــم ها می شد عاشــــــق شوی

خیر نبینــــی

سال ها بعــــد خستــه شوی

نه که خیـــــرندیده باشی از همان ســـر

و چنــگ بیندازی به هر سلامــــــــی

تا بل خستگـــــــی هایت را بتکانــی

تناســـخ است یا تکامـــــل؟

که در ســـــــی سالگی

هـــــزار سال زندگـــــــــی کرده ایم!؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چه کسی کلاه از سر دنیا برداشت !؟

کلاهِ سیاه مردان

کلاه های پَر و پاپیون دار زنان

احتمال عاشق شدن را

بالا می بُرد

.
.
.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 1)
عقب
بالا پایین