شعر [ماه‌تاب شعر]

باران به شيشه ميخورد و باد مى زند

اين بغض زخم خورده به بنياد مى زند



آنجا كه نقطه ضعف رقابت ندارى است

شاگرد عشق طعنه به استاد مى زند



تو غرق خويشتن شده اى در عوض ولى

در من غرور نعره ى امداد مى زند



امشب كه هيچ حال دلم روبراه نيست

مطرب خلاف حال دلم شاد مى زند



مى بندم اين دهان پر از حرف را ولى

آخر سكوت لعنتى ام داد مى زند



? سیدتقی سیدی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
?



او به آزارِ دل ماهر چه خواهد آن کند

ما به فرمانِ دل او هر چه گوید آن کنیم...



? مولانا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
?



یا چشم بپوش از من و از خویش برانم

یا تنگ در آغو*ش بگیرم که بمیرم



? فاضل نظری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
?



این خانه با زندان چه فرقی می‌کند بی تو؟!

تبریز یا تهران! چه فرقی می‌کند بی تو؟!



هر روز من پائیز، هر روزم غم انگیز است.‌‌..

شهریور و آبان چه فرقی می‌کند بی تو؟!



عمری دوام آورده ام این رنجِ بودن را...

یا سخت، یا آسان! چه فرقی می‌کند بی تو؟!



رفتی و رفت از دستِ من بعد از تو دیوانه!

هم درد و هم درمان! چه فرقی می‌کند بی تو!



آواره ام در کوچه های شهر این شب‌ها...

بی چتر، بی باران! چه فرقی می‌کند بی تو؟!



کوچیده از قلبِ من تنها خدا حتی...

این کفر با ایمان چه فرقی می‌کند بی تو؟!



در خود گرفتارم، قفس تقدیرِ من بوده...

این خانه با زندان چه فرقی می‌کند بی تو؟!



? طاهره اباذری هریس
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
?



هرگز وجود

حاضر و غایب شنیده‌ای؟

من در ميان جمع و

دلم جاى ديگر است..!



? سعدی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
?

دردی است غیر مردن

آن را دوا نباشد

پس من چگونه گویم

این درد را دوا کن...



? مولانا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
?#معین

?#هم_قسم



عزیز هم قسم مگر

که مرگ من تورا دگر

ز قلب من جدا کند



فدای چشم مس*ت تو

اگر به راه عشق تو

خدا مرا فدا کند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
?



هرگز وجود حاضر و غایب شنیده‌ای؟

من در ميان جمع و دلم جاى ديگر است..!



? سعدی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:




آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی،

‏کی بود؟

کجا رفت؟

چرا بود و چرا نیست...



? شهریار


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من مثل سکوت‌های میان کلام‌های محبت عریانم

و زخم‌های من همه از عشق است،

از عشق، عشق، عشق...



? فروغ فرخزاد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین