دورهمی • محفل سایه‌های هراس‌انگیز شب •

ی مرده هست
اسمش شرافِ تهران زندگی می‌کنه
شوهرِ عمه ناتنیمه
اون دعوا نویسه
عمم سرش درد میکرد رفت پیشش
اون مرده ی کتاب و باز کرده تا به عمم دعا بده
عمم می گه وقتی کتاب و باز کرد و هر جمله رو که می‌گفت ی مرد دیگه کنار شراف می‌دیده
خوب اونا حین دعا خواندن احضار میکنن
 
بعد این جن هر جایی میرفتن بهش میگفتن فلان مبلغ بده طلسمو باطل کنیم ولی این جن وقتی برمیگشتن خونه، خونه بهم ریخته و شکسته پیداش میکنن و دختره رو اذیت میکنه...خسته میشن.. بعد این جن همینطوری نمیاد برای اینکه اذیتش نکنه مجبور میشه
در اتاق تنها بشینه و عود بخور روشن کنه و شمع بذاره و کسی نباید بیاد تو اتاق اگه اینکارو نکنه اذیتش میکنه
هعی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
چقدر اینجا ترسناکه -2-35-
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
بعد این جن هر جایی میرفتن بهش میگفتن فلان مبلغ بده طلسمو باطل کنیم ولی این جن وقتی برمیگشتن خونه، خونه بهم ریخته و شکسته پیداش میکنن و دختره رو اذیت میکنه...خسته میشن.. بعد این جن همینطوری نمیاد برای اینکه اذیتش نکنه مجبور میشه
در اتاق تنها بشینه و عود بخور روشن کنه و شمع بذاره و کسی نباید بیاد تو اتاق اگه اینکارو نکنه اذیتش میکنه
تا اینکه یه روز دختره کم کم شکمش بزرگ میشه و فهمید حامله‌اس! ولی مثل همه خانما نی که بچه تکون بخوره یا صدای تپش بشنوه یا چی! نه ولی به مدت۹ماه شکمش بزرگ مونده
حین این روزا، بردارش میاد سمت دختره، که چی خسته شدن از این وضعیت که یهو پسره در هوا معلق میشه و لبهای دختره تکون میخوردن و صدای مرد می‌شنیدن نه صدای دختره.
ولی دختره میگفت من میدیدم که داداشمو گرفته و خودش حرف میزد ولی لبهام خود ب خود تکون میخوردن
 
تا وقتی ی شب😂🤣خود جنه، بچهارو به دنیا میاره،،، بچها جن بودند سه تا بودن🤣 و بهش گفته نمیزارم بچهاتو ببینی
جالب اینجاست وقتی زایمان کرده شکمم برگشت و درد زایمان چشید
 
عقب
بالا پایین