به رغمِ همهچیز هیچ آرامشی نیست؛ امیدهای صبح در بعدازظهر دفن میشود. امکان ندارد که بشود با این جور زندگی، دوستانه کنار آمد.مسلماً هرگز کسی وجود نداشته که بتواند چنین کند. وقتی آدمهای دیگر به این مرز نزدیک میشوند که حتی نزدیک شدن به آن هم اسفبار است به عقب باز میگردند؛ من نمیتوانم. حتی به نظرم میرسد که انگار به پای خودم نیامدهام بلکه در کودکی به اینجا هل داده شدهام و بعد به این نقطه زنجیر شدهام.
یادداشت ها | فرانتس کافکا
یادداشت ها | فرانتس کافکا
آخرین ویرایش توسط مدیر: