وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
تکرار می شود

هر شب راس ساعت دلتنگی

تا سحر کلنجار رفتن

برای ساعتی خواب

اما خیالت مگر می‌ گذارد
 
آخرین ویرایش:
دلتنگم و بعد از تو وجودم سرِپا نیست

یک دم غم دوری تو از من که جدا نیست

من با دل و جان پیرو آیین وفایم

چیزی که از آن ذره‌ ای در ذات شما نیست
 
آخرین ویرایش:
رج به رج

می‌ بافم خیالت را

می‌ شود بیایی

این دوست داشتن را

دورِ گردنت بیندازم؟
 
آخرین ویرایش:
تو آن آزار شیرینی

که دلخواه است تکرارت

و من هر بار، از هر بار

بیشتر دوستت دارم
 
آخرین ویرایش:
و عشق تو مثل گل یاسِ

حیاطمان می‌ ماند

که هر صبح

از عطر آن مس*ت می‌ شوم

چشم هایم را می بندم

نفس می‌ کشم تو را

بویت هوای ریه‌ هایم را تازه می‌ کند

و من پُر می‌ شوم

از عطر دوست داشتنت
 
آخرین ویرایش:
حیف از امروز که بی‌ عشق

شب آمد ای عشق

کاش خورشیدِ تو آغاز کند

فردا را …
 
آخرین ویرایش:
حیف از امروز که بی‌ عشق

شب آمد ای عشق

کاش خورشیدِ تو آغاز کند

فردا را …
 
آخرین ویرایش:
چرا نگفتم

به بودنش تکیه کرده‌ ام

به اینکه اگر برود

زمین لرزه از شانه‌ های من

شروع می شود …
 
آخرین ویرایش:
گاهی باید چترت را ببندی

بگذاری باران آتشی را که

در قلبت روشن است

نم نم خاموش کند
 
آخرین ویرایش:
با پای دل قدم زدن آن هم در کنار تو

باشد که خستگی بشود شرمسار تو

در دفتر همیشگی من ثبت می‌ شود

این لحظه‌ ها عزیزترین یادگار تو
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین